adj. 1. بودن یا گذراندن یک دوربرگردان، دوره طولانی: مسیری را طی کرد تا از محل حادثه جلوگیری کرد.
معنای مدار چیست؟
صفت مداری \ser-KYOO-uh-tus\. 1: دارای مسیر دایره ای یا پیچ در پیچ. 2: صریح یا مستقیم نبودن در زبان یا عمل.
آیا یک فرد می تواند مداری باشد؟
همچنین می تواند به رفتار یا گفتار کسی اشاره کند، اگر مستقیم نباشد. برای مثال، اگر میخواهید کسی یک تکه کیک دیگر برایتان بیاورد، اما فقط مینشینید و با حسرت به بشقاب خالیتان نگاه میکنید و در مورد خوشمزه بودن کیک صحبت میکنید، در این صورت دچار هشیاری هستید.
Circuitous در فرهنگ لغت به چه معناست؟
صفت. گردی; مستقیم نیست: یک مسیر مداری. یک استدلال مداری.
چگونه از مدار در یک جمله استفاده می کنید؟
Circuitous در یک جمله ?
- در حالی که جان گفت دستورالعملهایش ما را به سرعت به خانه میرساند، مسیر او در واقع ما را به مسیر مداریتری برد که مایلها ما را از مسیر دور کرد.
- رئیس من از من خواست که زبان مداری را برای خواننده معمولی ساده کنم.