1a: با ترکیبات یا کاربردهای جدیداز ایده ها یا اصول در ذهن شکل بگیرید: یک استراتژی جدید ابداع کنید. ب باستانی: تصور کردن، تصور کردن. ج: برنامه ریزی برای به دست آوردن یا به وجود آوردن: طرح مرگ خود را تدبیر کنید.
معنای ابداع در جمله چیست؟
اگر طرح، سیستم یا ماشینی طراحی می کنید، ایده آن را دارید و آن را طراحی می کنید. ما طرحی برای کمک به او طراحی کردیم. [اسم فعل] اهداف دوربرد جدید باید ابداع شوند. [اسم فعل]
چگونه از کلمه devised استفاده می کنید؟
مثال جمله ابداع شده
- این مولی بودم، نه من که یک راه حل ممکن را ابداع کردم. …
- او توضیح کاملی ابداع کرده است. …
- با این حال در زمانی که هر طرحی را طراحی کردیم، مطمئن بودیم که موفق خواهد شد. …
- ذخایر لوئیزیانا با فرآیندی که هرمان فراش در سال 1891 ابداع کرد کار میکند.
نمونه ای از ابداع چیست؟
نمونه ای از تدبیر پیشبردن چگونگی بازسازی دستور غذای مخفی یک رستوران است. شکل دادن، برنامه ریزی یا ترتیب دادن در ذهن؛ طراحی یا ساختن سیستم جدیدی برای رسیدگی به سفارشات پستی ابداع کرد.
آیا تدبیر مثبت است یا منفی؟
Devise می تواند مثبت باشد نیز، به معنای یافتن راه حلی خلاقانه: "تیم طراحی طرحی را طراحی کردند تا خانه تریلر شبیه یک قلعه قرون وسطایی شود."