صفت، bulg·i·er، bulg·i·est. تمایل به برآمدگی؛ داشتن یک برآمدگی: یک پاکت بزرگ.
Bldgy به چه معناست؟
تعریف برآمدگی. صفت انحنای رو به بیرون. مترادف: شکم، شکم، پیاز، برآمده، برآمده برآمده. رانش به بیرون.
برآمدگی در فرهنگ لغت به چه معناست؟
اسم. یک برجستگی گرد، خمیده، یا قسمت بیرون زده; برآمدگی؛ قوز: برآمدگی در دیوار. هر گونه افزایش ناگهانی، از نظر اعداد، فروش یا قیمت ها: افزایش سود.
چگونه چشم های برآمده را املا می کنید؟
اشکال چشم
- 1چشم حشره یا حشره دیگر. اغلب در استفاده شبیه سازی، با اشاره به ظاهر گرد یا برآمده آنها.
- 2هر گونه چشم های گشاد یا برآمده.
آیا برآمدگی در اینجا به این معناست؟
فعل (بدون مفعول استفاده می شود)، برآمده، برآمده. تورم یا خم شدن به سمت بیرون; برآمده باشد تا ظرفیت پر شود: جعبه پر از کوکی ها. فعل (با مفعول استفاده می شود)، برآمده، برآمده. برآمدگی کردن باعث تورم شود.