نپسندیدن شدید یا قطعی; انزجار؛ نفرت … تعریف بیزاری عبارت است از بیزاری یا بیزاری از چیزی یا کسی، یا تمایل به اجتناب از چیزی یا کسی. نمونه ای از بیزاری زمانی است که از هات داگ خوشتان نمی آید و در نتیجه از خوردن آن امتناع می کنید.
بیزاری در جمله به چه معناست؟
/əˈvɜː.ʃən/ /əˈvɜː.ʒən/ (شخص یا چیزی که باعث می شود) احساس بیزاری شدید یا عدم تمایل به انجام کاری: یک لحظه احساس کردم بیزاری از پدر و مادرش او از بیدار شدن در صبح بیزاری عمیق دارد. حرص و طمع بیزاری من از حیوان خانگی است (=چیزی که بیشتر از همه دوست ندارم).
آیا بیزاری یا بیزاری است؟
حرف اضافه استاندارد با "بیزاری" "to" است. بیزاری فقط در عبارتی مانند "بیزاری مجرمان از کار سخت صادقانه" ظاهر می شود، که اصلاً یک نوع نیست.
چگونه از بیزاری در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله بیزاری
- او از نظر زشتی قابل توجه بود و از پدر و مادرش بیزار بود. …
- هیچ دولتی در نزد او به اندازه اتریش با انزجار تلقی نمی شد. …
- از پاستا بیزاری؟
آیا بیزاری یک احساس است؟
احساس شدید بیزاری، مخالفت، انزجار، یا ضدیت (معمولاً به دنبال آن به): بیزاری شدید از مارها و عنکبوت ها. علت یا شیء مورد بیزاری؛ شخص یا چیزی که باعثضدیت: بیزاری او از حیوان خانگی مهمانانی است که همیشه دیر میآیند.