2024 نویسنده: Elizabeth Oswald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-13 00:06
مترادف. در صورت لزوم به سختی. در صورت نیاز(های) be . فقط احتمالا.
چشم زدن به چه معناست؟
ایالات متحده.: در شرایط بدی که نیاز به کمک است، اگر به پرستار بچه نیاز دارید، میتوانم کمک کنم.
مترادف کلمه pinch چیست؟
نفش، نیشگون گرفتن، فشار دادن، فشرده، گرفتن. 2 «کفشهای جدیدم انگشت شست پایم را نیشگون میگیرند» درد میکند، باعث درد، درد میشود. فشردن، له کردن، گرفتگی، له کردن، محدود کردن. ناخوشایند بودن، ایجاد ناراحتی، دردناک بودن.
نیشگون گرفتن کسی به چه معناست؟
فشار دادن چیزی، مخصوصاً پوست شخص، به شدت بین دو چیز سفت مانند انگشت و شست، معمولاً باعث درد می شود: اوه!
بهترین کلمه برای جایگزینی نیشگون گرفتن چیست؟
نیشگون گرفتن
- یدک،
- صرفه جویی،
- خسیس،
- تنگی،
- تنگ،
- مشت تنگ،
- غیر خیریه،
- بدون سخاوت.
توصیه شده:
کلمه خرج کردن به چه معناست؟
1: برای فراتر رفتن از محدودیت های خرج کردن، درآمد خود را بیشتر خرج می کند. 2: بیش از هزینه های دیگر کاندیداها خرج کنید. آیا خرج کردن یک کلمه است؟ فعل (مورد استفاده با مفعول)، out·spent، out·spend·ing. سبقت گرفتن در مخارج؛ خرج کردن بیش از:
نزدیکترین مترادف کلمه خنثی کردن کدام است؟
مترادف برای خنثی کردن counter. curb. فویل. Frustrate. انسداد. مخالفت. پیشگیری. stymie. مترادف خنثی کردن چیست؟ برخی از مترادف های متداول thwart عبارتند از baffle، balk، foil و Frustrate. در حالی که همه این کلمات به معنای "
مترادف برای جذب کردن چیست؟
برخی از مترادف های متداول اسیر کردن عبارتند از جذابیت، جذب، جذابیت، افسون کردن، و مجذوب کردن. چند مترادف برای اسیر کردن؟ مترادف برای captivate جادو کردن. خیره کردن. جذب کردن. مجذوب. قدردانی. گیر. مسحور کردن. اغوا کردن.
مترادف برای تحقیر کردن چیست؟
برای حذف شرم آور یا شخصیت شرم آور از. محکوم کردن تحقیر کردن دفع کننده شیطان پرستی. بیاعتنایی کردن به چیزی به چه معناست؟ فعل متعدی.: برای از بین بردن تداعی شرم یا رسوایی از بیماری روانی بی ارزش. آیا Desigmatize یک کلمه است؟ فعل.
چه زمانی از خرج کردن یا خرج کردن استفاده کنیم؟
Spent فعل ماضی و ماضی صرف است. بنابراین، خرج کردن یک عمل فعلی را نشان می دهد در حالی که خرج شده نشان دهنده یک عمل گذشته است. این را می توان به عنوان تفاوت اصلی بین هزینه ها تشخیص داد. مثال: - من قبلاً کل حقوقم را خرج کرده ام. می گویید خرج کنید یا خرج کنید؟ فعل "