فعل (بدون مفعول استفاده می شود)، clung [kluhng]، cling·ing. از نزدیک پایبند بودن؛ چسبیدن به: کاغذ خیس به لیوان می چسبد. محکم گرفتن، مانند گرفتن یا در آغوش گرفتن. cleave: بچه ها در تاریکی به هم چسبیده بودند. نزدیک بودن یا ماندن: کودک به پهلوی مادرش چسبیده بود.
معنای چسبیدن چیست؟
1: برای محکم نگه داشتن با گرفتن یا پیچیدن به اطراف برای جلوگیری از افتادن، به نرده بچسبید. 2: نزدیک ماندن او به خانواده می چسبد. 3: محکم نگه داشتن یا چسبیدن به سطح این جوراب های خیس به پاهایم چسبیده اند. 4: برای ادامه ایمان به این امید که نجات پیدا کنیم.
مناسب ترین کلمه چسبیدن چیست؟
مترادف برای cling
- پیوستن.
- گیره.
- بستن.
- کلاچ.
- گیر.
- آغوش.
- آخرین.
- درنگ.
آیا clang زمان گذشته cling است؟
Clung زمان گذشته و ماضی cling است.
آیا به آن می چسبد یا می چسبد؟
هر دو درست هستند، همانطور که " چسبیده به " درست است. همانطور که فرول می گوید، معمولاً فقط "چسبیدن به" در معنای مجازی استفاده می شود، اما استفاده از هر یک از دو نسخه دیگر به این معنا نادرست نیست.