: به (کسی) قدرت دادن به انجام کاری به جای شخص دیگر: (کسی) را یک معاون کرد.: به جای دیگری عمل کردن: برای کسی به عنوان قائم مقام عمل کردن. تعریف کامل deputize را در فرهنگ لغت زبان آموزان انگلیسی ببینید. معاونت کردن فعل.
وقتی معاونت میشوی چه اتفاقی میافتد؟
معاونت انتصاب کسی به عنوان جانشین است، مانند یک معاون پلیس که به یک غیرنظامی اجازه دستگیری می دهد. معنای اصلی به زمانی اشاره دارد که یک معاون بخشی از قدرت خود را به افسران غیر پلیس می دهد. وقتی معاونت شد، بخشی از قدرت یک معاون را برای کمک به معاون واقعی به عهده گرفتی.
آیا شهروندان می توانند نماینده شوند؟
معمولاً، افسران امنیتی صلاحیت بیشتری نسبت به شهروندان خصوصی برای اقدام ندارند، به جز زمانی که توسط قانون محلیمعاونت شوند یا دارای اختیارات ویژه ای باشند. … بر اساس قانون عرفی، هر شهروندی، مانند افسر مجری قانون، حق دارد دستگیر شود.
آیا مجریان قانون می توانند یک غیرنظامی را جانشین کنند؟
اگرچه دادستان کل ممکن است جانشین شهروندان خصوصی شود، این انتصاب ها باید وظایف اجرای قانون فدرال را در چارچوب اختیارات خدمات مارشال ها بیشتر کند. 28 U. S. C. § 569 (c).
کدام بخشی از گفتار جایگزین می شود؟
فعل (بدون مفعول استفاده می شود)، dep·ut·tized، dep·ut·tiz·ing. به عنوان معاون عمل کند؛ جایگزین. همچنین به خصوص بریتانیایی، dep·u·tise.