2024 نویسنده: Elizabeth Oswald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-13 00:06
مترادف و متضاد sloshy
- لجن،
- خیس،
- غرقاب،
- مرطوب.
آیا له کردن یک کلمه واقعی است؟
برای پاشیدن یا حرکت در آب، گل و لای، یا لجن. (از مایع) برای حرکت فعال در یک ظرف. پاشیدن (مایع) ناشیانه یا تصادفی: چای را روی کت و شلوار جدیدش ریخت. …
مترادف سیال چیست؟
مترادف برای مایع
- جریان.
- دویدن.
- مسلط.
- آبدار.
- لنفاوی.
- ذوب شده.
- ذوب شده.
- آبی.
اصطلاح دیگری برای دوست داشتن آب چیست؟
Hydrophilic به معنای "آب دوست" است. گروههای شیمیایی که تمایل دارند مواد را آبدوست کنند شامل گروههای یونی (باردار) و گروههایی هستند که حاوی اتمهای اکسیژن یا نیتروژن هستند. … نقطه مقابل آب دوست، آبگریز یا متنفر از آب است.
تالاسوفیل چیست؟
عاشق دریا . مدت زمانی که در یک قایق سپری کرد خود را یک تالاسوفیل می دانست.
توصیه شده:
دو مترادف برای پیچ خورده چیست؟
محور، دور، نورد، چرخش، چرخش، چرخش، swiveled. (یا چرخان)، بهترین مترادف برای Twisted چیست؟ مترادف برای twisted تغییر. فرش. gnarled. درهم. پیچش. خم. آچار. عیب. 2 مترادف برای مترادف چیست؟ مترادف مترادف معادل.
مترادف برای جذب کردن چیست؟
برخی از مترادف های متداول اسیر کردن عبارتند از جذابیت، جذب، جذابیت، افسون کردن، و مجذوب کردن. چند مترادف برای اسیر کردن؟ مترادف برای captivate جادو کردن. خیره کردن. جذب کردن. مجذوب. قدردانی. گیر. مسحور کردن. اغوا کردن.
چند مترادف برای جدایی چیست؟
مترادف و متضاد apartness برخورد، برخورد، تعارض، تعارض، اختلاف، اختلاف، ناهماهنگی. مترادف نمازگزار چیست؟ خدامانند، پاکدامن، فداکار، فرشته، مؤمن، مبارک، پاک، تقدیس، فداکار، فداکار، عابد، الهی، وفادار، بی عیب، خداپرست، خوب، مقدس، فروتن ، بی آلایش، بی گناه.
مترادف برای تحقیر کردن چیست؟
برای حذف شرم آور یا شخصیت شرم آور از. محکوم کردن تحقیر کردن دفع کننده شیطان پرستی. بیاعتنایی کردن به چیزی به چه معناست؟ فعل متعدی.: برای از بین بردن تداعی شرم یا رسوایی از بیماری روانی بی ارزش. آیا Desigmatize یک کلمه است؟ فعل.
مترادف برای اهلی کردن چیست؟
مترادف و نزدیک به مترادف برای اهلی شده. شرطی، مسلط، آموزش دیده. بهترین مترادف برای اهلی شده کدام است؟ در این صفحه می توانید 16 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و واژه های مرتبط برای اهلی شده را پیدا کنید، مانند: رام شده، رام، خانه شکسته، اهلی، آموزش دیده، ملایم، آموزش داده شده ، شکسته، طبیعی، شکسته و استاد شده.