مترادف و نزدیک به مترادف برای سرهم کردن. بازسازی، بازسازی، توسعه مجدد، بازسازی.
برعکس reassemble چیست؟
برعکس اینکه بعد از پراکنده شدن دوباره گرد هم بیایند. disperse . جدا . انحلال.
مترادف و متضاد اسمبلی چیست؟
فرهنگ کامل مترادف ها و متضادها
مجموعه. متضادها: پراکنده، پراکنده، رفتن، رد کردن. مترادف: جمع آوری، جمع آوری، تجمع، جمع آوری، جمع آوری، فراخوانی، گردهمایی، گردهمایی.
وقتی دوباره با کسی ملاقات می کنید اسمش چیست؟
فعل. ▲ (کسی) را دوباره آشنا کرد. آشنایی مجدد . ادغام مجدد.
Recovened به چه معناست؟
متعدی + ناگذر.: برای تشکیل دوباره تشکیل مجدد جلسه یک هیئت منصفه فدرال امروز برای دومین روز از بحث و تبادل نظر تشکیل شد…- Edward B. Havens …