1. او از شنیدن بیماری او از لحاظ درونی آشفته شد. 2. ساختمان به صورت خارجی و داخلی بازسازی شده است.
معنای درونی در یک جمله چیست؟
1: بودن در درون چیزی: درونی هسته بخشی از ساختار داخلی زمین است. 2: در داخل بدن رخ می دهد یا قرار دارد قلب یک اندام داخلی است. 3: موجود یا در حال وقوع در داخل یک کشور امور داخلی.
مصرف داخلی به چه معناست؟
اگر دارو، یعنی قابل خوردن نیست. اگر به عنوان تسلی استفاده شود، به این معنی است که اجازه ندهید کلماتی که به شما گفته می شود برای شما دردسرساز یا نگران کننده باشد. "داخلی نگیرید" به معنای واقعی کلمه این را درون خود قرار ندهید.
داخلی و مثال چیست؟
1. تعریف درونی چیزی است که به درون، اجزای درونی یا طبیعت درونی مربوط می شود. یک نمونه از داخلی یک پزشک داخلی متخصص در قلب و عروق است. صفت.
چگونه از نهاد در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله موجود
- روح یک موجود نیست، بلکه یک قوه است. فکر عملکرد مغز است. …
- لازم نبود که بپرسد کدام موجودیت است. …
- حتی کابوس های او مبهم بود، با موجودی ناشناس که او را تعقیب می کرد.