معنای درهم تنیدگی در انگلیسی پیچاندن یا به هم پیچیده شدن، یا به هم وصل شدن به طوری که جداسازی آن دشوار است: رونق شهر به طور جدایی ناپذیری با ثروت های مردم در هم تنیده شده است. کارخانه.
واژه درهم تنیدگی به چه معناست؟
: برای متحد شدن با همزادپنداری یکی با دیگری. فعل لازم.: ریسمان در مورد یکدیگر نیز: درگیر شدن متقابل. کلمات دیگر از intertwine مترادف ها جملات مثال درباره intertwine بیشتر بدانید.
آیا درهم تنیدگی یک کلمه واقعی است؟
اسم حالت یا عمل درهم تنیدگی; یک شبکه یا شبکه در هم تنیده.
معترضان را چه می نامید؟
کسی که در اعتراض شرکت می کند را می توان معترض یا معترض نامید.
درهم تنیدن رشته ها با هم چه نام دارد؟
درهم تنیده افزودن به لیست اشتراک گذاری. چیزهایی که در هم تنیده می شوند با هم پیچیده یا مخلوط می شوند. برای ساختن روسری باید کاموا را به هم بپیچید. وقتی همه چیز در هم تنیده می شود، همه آنها با هم مخلوط می شوند - جدا کردن آنها دشوار است.