با یا نشان دادن ناتوانی در استراحت مشخص می شود: خلق و خوی بی قرار. ناآرام یا ناآرام، به عنوان یک شخص، ذهن یا قلب. هرگز در حال استراحت؛ همیشه آشفته یا در حال حرکت: دریای بی قرار.
بیقراری یعنی چه؟
1: فقدان یا انکار استراحت: یک شب ناآرام ناآرام. 2: حرکت مداوم: دریای بیآرام ناآرام.
بیقراری در یک جمله به چه معناست؟
نمیخواهد یا نمیتواند ساکن بماند یا ساکت و آرام باشد، زیرا شما نگران یا بی حوصله هستید: او یک نوع بی قرار است - او هرگز برای مدت طولانی در یک کشور نمی ماند. او یک شب بی قرار را گذراند (=او خوب نخوابید)، در حال چرخش و چرخش.
فعل بیقرار چیست؟
استراحت . (ناگذر) توقف از عمل، حرکت، کار، یا اجرای هر نوع. متوقف کردن؛ دست کشیدن؛ بدون حرکت باشد (ناگذر) به یک مکث یا پایان آمدن. پایان. (غیر گذرا) عاری بودن از چیزی که آزار دهنده یا مزاحم است. ساکت باشید یا ساکت باشید مزاحم نباشید.
آیا بی قرار یک صفت است؟
RESTLESS (صفت) تعریف و مترادف | دیکشنری مک میلان.