فعل (مورد استفاده با مفعول)، stu·pe·fied، stu·pe·fy·ing. قرار دادن در یک حالتبا حساسیت کم یا بدون حساسیت. بی حس کردن دانشکده های; در حالت گیجی قرار دادن بیهوش کردن، مانند یک ماده مخدر، یک شوک، یا یک احساس قوی.
آیا کیسه فرش فعل است؟
فعل (بدون مفعول استفاده می شود)، car·pet·bagged، car·pet·bag·ging. برای سفر با چمدان کم. به عنوان یک قالیباف عمل کنید.
آیا stupefied یک قید است؟
صفت گیج شده ( خسته )درد در پس زمینه محو شده بود و او شروع به احساس گیجی کرده بود، چشمانش سنگین شده بود. او دوپ میکشید و کاملاً مات و مبهوت بود.
چه نوع کلمه ای متحجر است؟
فعل (با مفعول استفاده می شود)، pet·ri·fied، pet·ri·fy·ing. برای تبدیل به سنگ یا ماده سنگی. بی حس شدن یا فلج شدن از حیرت، وحشت یا سایر احساسات قوی: از ترس متحجر شدم. سفت یا بی اثر کردن سخت شدن deaden: تراژدی زندگی او احساسات او را متحجر کرد.
واژه گیج کننده به چه معناست؟
فعل متعدی. 1: برای احمق، گیج یا بی احساس. 2: متحیر کردن، مبهوت کردن. کلمات دیگر از stupefy مترادف جملات مثال درباره stupefy بیشتر بدانید.