صفت [v-link ADJ with n] اگر می گویید که کسی در حال ترکیدن با احساس یا کیفیت است، به این معنی است که او مقدار زیادی از آن را دارد. داشتم از کنجکاوی منفجر می شدم. مترادف: پرشور، شعله ور، هیجان زده، برانگیخته بیشتر مترادف انفجار.
وقتی کسی در حال ترکیدن است به چه معناست؟
2: خیلی میخواهم انجام دهم (کاری که هنوز قادر به انجام آن نیست) من میترسم تا اخبار را به شما بگویم، اما باید ابتدا با کن صحبت کنم. 3 انگلیسی، غیررسمی: نیاز به ادرار کردن بسیار بد.
مثال ترکیدن چیست؟
تعریف انفجار، شکستن ناگهانی و خشونت آمیز یا نمایش ناگهانی انرژی یا احساسات است. نمونهای از ترکیدن جوجهای است که از تخم مرغ بیرون میزند. یک مثال از انفجار، شیوع ناگهانی اشک است. … جدا شدن یا به نظر می رسد که به دلیل احساسات طاقت فرسا از هم جدا شده اند.
شکستن به چه معناست؟
1. عامیانه مبتذل برای ایجاد خواسته های افراطی یا غیر منطقی از کسی. 2. اذیت کردن یا سرزنش کردن کسی. سقوط کن.
آگاه بودن به چه معناست؟
: داشتن دانش یا مهارت در نتیجه تجربه، مطالعه یا تمرین او در هنر مسلط است.