فعل متعدی. 1: چین و چروک، مچاله شدن. 2: نامرتب ساختن: به هم ریختن. فعل لازم.: برای چروکیده شدن.
عبارت Dilly Dally به چه معناست؟
فعل ناگذر.: برای هدر دادن زمان با پرسه زدن یا به تاخیر انداختن: داوود. مترادف و متضاد جملات مثال درباره dilydally بیشتر بدانید.
چگونه از rumpled در جمله استفاده می کنید؟
تراش نکرده بود و لباسهایش ژولیده بود. او به طبقه پایین آمد، موهایش هنوز از خواب ژولیده شده بود.
Ruffle در یک جمله به چه معناست؟
دست زدن یا حرکت دادن چیزی صاف به طوری که یکنواخت نباشد: هنگامی کهرد می شد، با محبت موهایش را با دست به هم می زد. پرندگان با هشدار پرهای خود را به هم زدند.
Crinckled به چه معناست؟
1a: برای تشکیل خمها یا موجهای کوتاه بسیار. ب: چین و چروک 2: صدای نازک ترق زدن: خش خش ابریشم چروک. فعل متعدی: باعث ایجاد چین و چروک: ایجاد چروک در.