2024 نویسنده: Elizabeth Oswald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-13 00:06
"یک خلق و خوی آرام پاییزی" متضادها: زمستانی، اواخر بهار-شکوفه، تابستان-گل، زمستان-گل، زمستانی، استیوال، تابستانی، هیمال، نابالغ، زمستان -شکوفه، بهاری، تابستان شکوفه، بهار گل، بهار شکوفه، استیوال، زود گل، زمستان زمستانی، برومال، زود شکوفه.
فصل مخالف پاییز چیست؟
گویشوران انگلیسی بریتانیایی عمدتاً از پاییز استفاده می کنند. پاییز فویل خوبی را برای فصل مقابل خود فراهم می کند، بهار (از ایده بهار برگ).
برعکس تابستان چیست؟
زمستان. اسم. ▲ برعکس دوره حوالی انقلاب تابستانی. نیمه زمستان.
متضاد هوا چیست؟
برعکس نسیم یا باد خفیف . آرام . سکوت . آرامش . lull.
هوا را چه می توان نامید؟
مترادف هوا
- نفس.
- نسیم.
- باد.
- پیش نویس.
- puff.
- آسمان.
- waft.
- whiff.
توصیه شده:
برعکس wisp چیست؟
مقابل یک قسمت کوچک شکسته یا جدا شده از چیزی . کل . lot . مجموع . تمام. مترادف Wisp چیست؟ مترادف و نزدیک به مترادف برای wisp. سبک وزن، ضعیف، تند. Wip of a girl به چه معناست؟ تعریف یک دختر/پسر : یک دختر/پسر جوان لاغر او را زمانی ملاقات کردم که او فقط یکدختر بود.
برعکس قابل انتقال چیست؟
برعکس قابل حمل یا جابجایی آسان. بی حرکت . غیرمنقول . غیرقابل جابجایی . غیر همراه. متضاد قابل انتقال چیست؟ متضادها: inalienable، بی حرکت، غیرقابل انکار. مترادف: قابل واگذاری، قابل انتقال، منقول، قابل جابجایی، قابل انتقال، قابل مذاکره، قابل حمل.
برعکس رفقا چیست؟
برعکس یک دوست یا همراه صمیمی و . دشمن . دشمن . رقیب . رقیب. به یک رفیق زن چه می گویید؟ برای زنان، drugarica استفاده می شود. همچنین معمولاً به عنوان کلمه ای برای دوست استفاده می شود. مترادف رفیق چیست؟ در این صفحه می توانید 41 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و کلمات مرتبط برای رفیق را پیدا کنید، مانند:
برعکس نان تست چیست؟
صفت. در مقابل گرما دادن، معمولاً گرمایی دلپذیر است. سرد . سرد . باحال. مترادف نان تست چیست؟ کلمات مربوط به نان تست معتدل، ولرم، ولرم، آفتابی، معتدل، ملایم، دلپذیر، گرم، متورم، گرم شده، ذوب، لطیف، برشته، گرما، عرق آور، جوشان، سوزان، سوزان، درخشان، عرق آور.
برعکس دریافت کننده جایزه چیست؟
جایزه . متضادها: امتناع، خودداری، کناره گیری، حفظ، نامناسب، تقسیم نادرست. مترادف: تخصیص، تقسیم، ویژگی، توافق، اعطا، توزیع، تقسیم، تخصیص، دادن، تعیین، حکم، دستور، قضاوت. مخالف جایزه گیرنده چیست؟ برعکس اعطای جایزه یا جایزه برای شایستگی یا دستاورد .