2024 نویسنده: Elizabeth Oswald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-13 00:06
مقابل یک قسمت کوچک شکسته یا جدا شده از چیزی . کل . lot . مجموع . تمام.
مترادف Wisp چیست؟
مترادف و نزدیک به مترادف برای wisp. سبک وزن، ضعیف، تند.
Wip of a girl به چه معناست؟
تعریف یک دختر/پسر
: یک دختر/پسر جوان لاغر او را زمانی ملاقات کردم که او فقط یکدختر بود.
Will O '- The Wisp مترادف؟
در این صفحه میتوانید 17 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و واژههای مرتبط برای will-o'-the-wisp را پیدا کنید، مانند: shadow، ignis fatuus (لاتین)، فانوس عبادی، خیالی، رویا، رویا، توهم، بینایی، هذیان، توهم و ignis fatuus.
معنی Wisp چیست؟
1: یک مشت کوچک (به عنوان یونجه یا کاه) 2a: یک نوار یا قطعه نازک. ب: رگهای از دود. ج: چیزی ضعیف، خفیف، یا زودگذر، یک صدای دخترک، یک پوزه لبخند.
توصیه شده:
برعکس قابل انتقال چیست؟
برعکس قابل حمل یا جابجایی آسان. بی حرکت . غیرمنقول . غیرقابل جابجایی . غیر همراه. متضاد قابل انتقال چیست؟ متضادها: inalienable، بی حرکت، غیرقابل انکار. مترادف: قابل واگذاری، قابل انتقال، منقول، قابل جابجایی، قابل انتقال، قابل مذاکره، قابل حمل.
برعکس رفقا چیست؟
برعکس یک دوست یا همراه صمیمی و . دشمن . دشمن . رقیب . رقیب. به یک رفیق زن چه می گویید؟ برای زنان، drugarica استفاده می شود. همچنین معمولاً به عنوان کلمه ای برای دوست استفاده می شود. مترادف رفیق چیست؟ در این صفحه می توانید 41 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و کلمات مرتبط برای رفیق را پیدا کنید، مانند:
برعکس پاییز چیست؟
"یک خلق و خوی آرام پاییزی" متضادها: زمستانی، اواخر بهار-شکوفه، تابستان-گل، زمستان-گل، زمستانی، استیوال، تابستانی، هیمال، نابالغ، زمستان -شکوفه، بهاری، تابستان شکوفه، بهار گل، بهار شکوفه، استیوال، زود گل، زمستان زمستانی، برومال، زود شکوفه.
برعکس نان تست چیست؟
صفت. در مقابل گرما دادن، معمولاً گرمایی دلپذیر است. سرد . سرد . باحال. مترادف نان تست چیست؟ کلمات مربوط به نان تست معتدل، ولرم، ولرم، آفتابی، معتدل، ملایم، دلپذیر، گرم، متورم، گرم شده، ذوب، لطیف، برشته، گرما، عرق آور، جوشان، سوزان، سوزان، درخشان، عرق آور.
برعکس دریافت کننده جایزه چیست؟
جایزه . متضادها: امتناع، خودداری، کناره گیری، حفظ، نامناسب، تقسیم نادرست. مترادف: تخصیص، تقسیم، ویژگی، توافق، اعطا، توزیع، تقسیم، تخصیص، دادن، تعیین، حکم، دستور، قضاوت. مخالف جایزه گیرنده چیست؟ برعکس اعطای جایزه یا جایزه برای شایستگی یا دستاورد .