صفت. ناتوانی یا عدم تمایل به اعتماد؛ مشکوک؛ مشکوک: یک دانشمند هوشیار به تصادفات بی اعتماد است.
بی اعتمادی به چه معناست؟
تعریف بی اعتمادی. خصلت عدم اعتماد به دیگران. مترادف: بی اعتمادی، بی اعتمادی. متضادها: اعتماد، اعتماد، اعتماد. ویژگی اعتقاد به صداقت و قابل اعتماد بودن دیگران است.
چگونه یک فرد بی اعتماد را توصیف می کنید؟
در این صفحه میتوانید 23 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و واژههای مرتبط برای بیاعتماد پیدا کنید، مانند: شکاک، مشکوک، بیظن، اعتماد، بیاعتماد، بیاعتماد، وفادار یقین، مطمئن، شک و محتاط.
چگونه از بی اعتمادی در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله بی اعتماد
من به افرادی که از خود مراقبت نمی کنند عمیقاً بی اعتماد هستم. سوئیت او، که مانند کنت اورلوف وقتی به اردوگاه دشمن نگاه می کرد، نسبت به ماجراجویی احساس بی اعتمادی می کرد.
مترادف برای بدبین چیست؟
کلمات غیر انسان دوست و بدبین مترادف رایج بدبین هستند.