او به سرعت چرخید و وقتی نتوانست تشخیص دهد چه کسی مسئول بوده است، مجبور شد با بیحوصلگی خود مبارزه کند. احتمالاً دی، از روی بی حوصلگی یا سهوی، یا به احتمال زیاد، بی علاقگی ساده، با او تماسی برقرار نکرده بود. من خودم از یک نارسایی غذایی خفیف رنج می بردم.
معنای کلمه بی اختیاری چیست؟
: شرط ناآرام بودن: الف: عدم تمایل. ب: یک بیماری معمولاً خفیف.
چگونه از indisposed استفاده می کنید؟
نمونه هایی از ناتوانی
- ما مطلع شدیم که او در چند روز اخیر بیخبر بوده است.
- احساس میکنم که به هیچ وجه نمیخواهم اختیاراتی را که اکنون آن بدنها از آن برخوردارند، محدود کنم.
- او آرزو داشت امروز اینجا باشد تا سهم خود را داشته باشد، اما او تمایلی ندارد.
چگونه از فحاشی در جمله استفاده می کنید؟
اول او فحاشی کرد و صندلی های کناری را کوبید. سومی با لباس زیرش به در آمد و فحاشی کرد. با هر تعریفی، طلاکاری ونزوئلا تبدیل به یک فحاشی اقتصادی شده است. او به قدری خوش بیان است که مجبور نیست از فحاشی استفاده کند.
چگونه از میراث در جمله استفاده می کنید؟
نمونههایی از میراث در یک جمله
اسم او میراثی به ارزش یک میلیون دلار برای ما به جا گذاشت. او میراثی از عشق و احترام برای فرزندانش به یادگار گذاشت. جنگ میراثی از درد و رنج به جا گذاشت. میراث هنری او از طریق او زنده می ماندکودکان.