فعل . برای بازگرداندن حقوق شهروندی (یک فرد) به ویژه حق رای.
حق رای مجدد به چه معناست؟
1: آزاد کردن (به عنوان از برده داری) 2: اعطای امتیاز: مانند. الف: اعتراف به امتیازات یک شهروند و به ویژه به حق رای.
چگونه املای حق رای را می نویسید؟
فعل (مورد استفاده با مفعول)، en·franchised، en·fran·chis·ing. اعطای حق امتیاز به پذیرش شهروندی، به ویژه حق رای. وقف کردن (شهر، حوزه انتخابیه و غیره)
چگونه از حق رای در یک جمله استفاده می کنید؟
Enfranchise in a Sentence ?
- یکی از اهداف لایحه مهاجرت اعطای حق شهروندی به افرادی است که مایل به تعهد به این کشور هستند.
- فقط با چند امضای دیگر، دفتر شرکت حقوق عملیاتی یکی از نهادهای خود را در رابطه با شراکت شما حفظ خواهد کرد.
ریشه شناسی حق رای دادن چیست؟
enfranchise (v.)
اوایل قرن پانزدهم، "به (کسی) وضعیت یا امتیاز شهروندی بدهید، عضویت در یک شهر را بپذیرید، "از فرانسوی قدیم enfranchiss-، اصل فعل فعلی enfranchir "تنظیم کردن یا آزاد کردن، امتیاز دادن به;" از en- "make, put in" (به en- (1)) + فرانک "رایگان" (نگاه کنید به حق رای دادن (n.)).