2024 نویسنده: Elizabeth Oswald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-13 00:06
فعل (مورد استفاده با مفعول)، en·nobled، en·no·bling. برای ارتقاء درجه، تعالی یا احترام. وقار کردن ex alt: شخصیتی که با سخاوت واقعی اصالت یافته است. برای اعطای عنوان اشرافیت.
ennoble به چه معناست؟
فعل متعدی. 1: نجیب ساختن: بالا بردن از رنج نجیب به نظر می رسید. 2: ارتقاء به درجه اشرافیت.
اسم ennoble چیست؟
شرافت کردن کسی یا چیزی به معنای باوقارتر کردن و از نظر اخلاقی بهتر کردن اوست. [ادبی] … اصول بنیادی پایدار زندگی که بشر را شرافت می بخشد. [اسم فعل] مترادف: وقار، افتخار، تقویت، بالا بردن مترادف بیشتر ennoble.
Enobbling چیست؟
صفت. سرمایه گذاری با عزت یا شرافت. مترادف "تأثیر شرافت بخش محیط فرهنگی": نجیب با وقار. داشتن یا نشان دادن یا نشان دهنده شخصیت بالا یا برجسته است.
متضاد ennoble چیست؟
ennoble. متضادها: تحقیر، تنزل، زوال، زوال، افسرده. مترادف: تعالی، عزت، بلند کردن، بهبود بخشیدن، بزرگداشت.
توصیه شده:
آیا کلمه ای به نام woesome وجود دارد؟
صفت. پر از، با مشخصه، یا برانگیختن وای; غم انگیز وحشتناک، وحشتناک؛ (در استفاده ضعیف) غمگین، بدبخت. Wesome به چه معناست؟ صفت. بیان یا با اندوه . آوردن یا ایجاد بدبختی. 3. رقت انگیز; بدبخت. آیا Relatability یک کلمه واقعی است؟ معنای همبستگی در انگلیسی.
آیا کلمه ای به نام شجاعت وجود دارد؟
adj. داشتن یا مشخصه با شجاعت؛ شجاع. مترادف ها را در brave ببینید. تبلیغ شجاعانه شجاعت به چه معناست؟ تعریف شجاعت. کیفیتی از روح که شما را قادر می سازد با خطر یا درد بدون نشان دادن ترس روبرو شوید. مترادف: شجاعت، شجاعت، شجاعت. متضاد: ترسو، ترسو.
آیا کلمه ای به نام استبداد وجود دارد؟
داشتن و اعمال قدرت و کنترل کامل سیاسی: مطلق، مطلقه، خودسر، خودکامه، خودکامه، خودکامه، استبداد، دیکتاتور، تک سالار، تمامیت خواه، مستبد، مستبد، مستبد. چگونه از استبداد در جمله استفاده می کنید؟ خودکامگی در یک جمله به طور رسمی در زمان استبداد، در سال 1736 افتتاح شد.
آیا کلمه ای به نام تحسین وجود دارد؟
Condescending معمولاً به عنوان صفتاستفاده می شود، اما همچنین زمان استمراری (شکل -ing) فعل condescend است که معمولاً به معنای عمل به این روش است. عمل انجام این کار را اغماض می نامند. اگر کسی متواضع باشد به چه معناست؟ رفتار تحقیرآمیز داشتن یا نشان دادن احساس برتری حمایتی است.
آیا کلمه ای به نام تلاقی وجود دارد؟
فعل (به کار می رود با مفعول)، inter·spersed، inter·spers·ing. اینجا پراکنده شدن و آنجا یا قرار دادن در فواصل در میان چیزهای دیگر: پراکندگی گلها در میان بوته ها. جمله interspersed به چه معناست؟ 1: برای درج در فواصل زمانی در میان چیزهای دیگر که نقاشیها را در سراسر متن پراکنده میکنند.