فعل (به کار می رود با مفعول)، inter·spersed، inter·spers·ing. اینجا پراکنده شدن و آنجا یا قرار دادن در فواصل در میان چیزهای دیگر: پراکندگی گلها در میان بوته ها.
جمله interspersed به چه معناست؟
1: برای درج در فواصل زمانی در میان چیزهای دیگر که نقاشیها را در سراسر متن پراکنده میکنند. 2: قرار دادن چیزی در فواصل زمانی یا در میان یک کتاب با تصاویر.
متضاد interspersed چیست؟
intersperse. متضادها: expunge. مترادف: interlard، پودر، پراکنده.
نفر چیست؟
تعریف لودر. کسی که متنفر یا متنفر است. مترادف: نفرت انگیز. نوع: متنفر فردی که متنفر است.
آیا نفرت بدتر از نفرت است؟
بیزاری یک فعل متعدی به معنای منزجر شدن یا دفع کردن است. بسیاری از مردم از آن برای بیان احساساتی حتی قوی تر از نفرت استفاده می کنند. با نفرت ساده و مطلق!