1: تیز، گزنده، و به مزه ناخوشایند. 2: ناراضی و عصبانی به دلیل رفتار ناعادلانه او نسبت به خواهر خرابش تلخ بود. 3: تحمل یک ناامیدی تلخ سخت است. 4: ناشی از عصبانیت، ناراحتی یا غم، اشک تلخ. 5: بسیار تند یا تند: گاز گرفتن باد تلخ.
تلخ و مثال چیست؟
تعریف تلخ داشتن طعمی تند و نامطلوب یا چیزی است که تحمل آن سخت است. یک مثال تلخ طعم یک آسپرین است. یک مثال تلخ، هوای بسیار سرد است. … داشتن یا داشتن طعمی تند، تند و ناخوشایند.
تلخ در آمریکا به چه معناست؟
معنای تلخ در فرهنگ لغت انگلیسی ضروری آمریکایی
عصبانی و ناراحت: … باعث می شود شما احساس ناراحتی یا عصبانیت کنید: رد شدن در آزمون برای من ناامیدی تلخی بود..
تلخ در فرهنگ لغت به چه معناست؟
صفت، تلخ·تر·تر، تلخ·تر·est. داشتن طعمی تند و نامطلوب مانند آسپرین، کینین، افسنطین یا آلوئه. ایجاد یکی از چهار حس اصلی چشایی؛ ترش، شیرین و نمک نیست. تحمل سخت؛ دردناک مضطرب: یک غم تلخ. ایجاد درد؛ سوراخ کردن؛ سوزش: سرمای تلخ.
لیمو ترش است یا تلخ؟
نمونه هایی از غذاهای تلخ عبارتند از کاکائو شیرین نشده، قهوه، مارمالاد، آبجو، زیتون، پوست مرکبات و غیره. لیمو، شیر فاسد، پرتقال، انگور و غیره نمونه هایی از غذای ترش هستند.