1: داشتن قدرت تصویب یا ایجاد: سازنده. 2: تشکیل دهنده، ضروری. 3: مربوط به یا وابسته به ساختار یک ویژگی تشکیل دهنده همه الکترولیت ها است.
معنی اصلی بیان شدن چیست؟
بیان سازنده به معنای رونویسی مداوم یک ژن در ارگانیسم است.
لغت اساساً به چه معناست؟
1. ساختن یک چیز به آنچه هست. ضروری. 2. داشتن قدرت برای ایجاد، تأسیس یا تصویب.
تشکیل در فلسفه به چه معناست؟
CNSTITUTIVE (آلمانی، constitutiv)، که که شرط اساسی دانش است، به ساختار موضوع دانش می رود، یعنی در مقابل چیزی که صرفاً تنظیم کننده رویه ذهن ماست.
کلمه دیگری برای سازنده چیست؟
در این صفحه می توانید 19 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و واژه های مرتبط را برای سازنده پیدا کنید، مانند: انتگرال، اساسی، اساسی، اساسی، اساسی، حیاتی، باشد. ، سطحی، تشکیل دهنده، هنجاری و دیالکتیکی.