پدرش بر اثر گرسنگی و اسهال خونی در اردوگاه بوخنوالد درگذشت. دو خواهر دیگر زنده ماندند. پس از جنگ، آقای ویزل در یک یتیم خانه فرانسوی زندگی کرد و به روزنامه نگاری ادامه داد. او بیش از 60 کتاب نوشت که با شب شروع شد، خاطراتی که بر اساس تجربیاتش در اردوگاه های مرگ است.
پدر الیزار از چه رنجی می برد؟
در بستر خود محبوس شده است، پدر الیزار همچنان به مرگ نزدیک می شود. او به اسهال خونی مبتلا است که او را به شدت تشنه می کند، اما دادن آب به مرد مبتلا به اسهال خونی بسیار خطرناک است.
احساس الیزار پس از مرگ پدرش چیست؟
Elie احساس گناه فوق العاده ای برای آرزویبرای مرگ پدرش می کند تا بتواند از خود مراقبت کند. از اینکه پدرش را سربار می پندارد از خودش خجالت می کشد. الی می تواند در این مواقع نا امیدی دوباره تمرکز کند و تا آخرین روزهای زندگی از پدرش مراقبت می کند.
چرا الیازر نمی تواند در مرگ پدرش گریه کند؟
برای ویزل و پدرش، آنها تا پایان تلخ به هم چسبیدند. … چرا الیزار نمی تواند در مرگ پدرش گریه کند؟ او دیگر اشک نداشت، اما در عین حال، پدرش دیگر سربارش نبود، بنابراین او اساساً آزاد بود. وقتی بالاخره آزاد می شود، الی در آینه به خودش نگاه می کند.
آخرین سخنان پدر الی چه بود؟
در سحرگاه 29 ژانویه، الی از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که یک معلول دیگر در خانه پدرش مشغول است.تختخواب او فرض میکند که پدرش را به کورهسوزی بردهاند و به یاد میآورد که حرف آخر پدرش «Eliezer» بود. الی بیش از حد خسته از اشک، متوجه میشود که مرگ او را از یک بار محکوم به فنا و جبران ناپذیر رها کرده است.