شید; خجالتی بودن تعریف فعل ناگذر خجالتی (مدخل 2 از 5). 1: برای ایجاد یا نشان دادن بیزاری یا تنفر - معمولاً با نویسنده یا نویسنده ای که از تبلیغات دوری می کند استفاده می شود. 2: شروع کردن ناگهانی به کنار از طریق ترس یا هشدار.
خجالتی در زبان عامیانه به چه معناست؟
1. ترس، خودآگاه، خجالتی، محجوب، بازنشسته، عصبی، متواضع، کوچک شده، عقب مانده، خجالتی، کم حرف، خودافروخته، متحیر، موش در هنگام صحبت کردن به طرز دردناکی خجالتی است. به زنان ترسو رو به جلو، مطمئن، مطمئن، جسور، گستاخ، بی باک، نترس، زورگو (غیررسمی)، با اعتماد به نفس، مطمئن به خود. 2.
آیا خجالت کشیدن یک کلمه است؟
: تلاش برای اجتناب از (چیزی) به دلیل عصبی بودن، ترس، دوست نداشتن و غیره. هرگز از تبلیغات ابایی نداشتند. او از انجام هر گونه پیش بینی اجتناب می کند.
منظور شما از خجالتی چیست؟
خجالتی به معنای عصبی بودن یا محتاط بودن نسبت به دیگران
، به خصوص در موقعیت های اجتماعی است. فردی که بسیار خجالتی است ممکن است هنگام صحبت با گروهی از افراد سرخ شود یا لکنت زبان کند. خجالتی همچنین میتواند به معنای "گرایش به اجتناب" باشد، مانند زمانی که کسی "خجالتی از دوربین" است، یا اگر از صریح بودن "خجالت میکشد".
مثال خجالتی چیست؟
خجالتی کسی را توصیف می کند که اعتماد به نفس ندارد یا در موقعیت های اجتماعی عصبی یا ساکت است. یک مثال خجالتی فردی است که پشت دیوار یک مهمانی تنها می ایستد و بیش از حد می ترسد که نتواند.با هر کسی صحبت کنید. به راحتی مبهوت؛ ترسو. یک آهوی خجالتی.