فعل متعدی. 1a: فرستادن (یک احساس، یک عمل و غیره): برانگیختن خنده. ب: برانگیختن عمدی دعوا.
معنای تحریک شده چیست؟
فعل (با مفعول استفاده می شود)، pro·voked، pro·vok·ing. عصبانی کردن، خشم، عصبانیت، یا آزار دادن. برانگیختن، برانگیختن، یا فراخواندن (احساسات، خواسته ها یا فعالیت): این حادثه خنده ای از ته دل را برانگیخت. تحریک یا تحریک (یک شخص، حیوان و غیره) به عمل.
مثال تحریک چیست؟
تعریف برانگیختن این است که چیزی را تحت فشار قرار دهید تا اتفاق بیفتد یا آزار دهید. یک مثال تحریک توهین به کسی تا زمانی که بخواهد دعوا کند است. به وجود آوردن؛ ایجاد کند. اشتباهی که خنده را برانگیخت. خبری که سر و صدایی برانگیخت.
آیا تحریک به معنای تحریک است؟
مطالعه مترادف برای تحریک
تحریک، برانگیختن، برانگیختن، شعله ور کردن افعالی هستند به معنای تشویق کردن یا الهام بخشیدن به یک فرد یا گروه برای انجام کاری یا ابراز احساس.
تحریک در قانون به چه معناست؟
در قانون، تحریک وقتی در نظر گرفته شود که شخصی مرتکب عمل مجرمانه ای شده است به دلیل مجموعه ای از رویدادهای قبلی که ممکن است باعث شود یک فرد منطقی کنترل خود را از دست بدهد.