فعل (به کار می رود با مفعول)، de·throned، de·thron·ing. برداشتن از تاج و تخت؛ مصرف.
آیا خلع سلطنت یک کلمه است؟
برکناری از تاج و تخت. مصرف.
معنای Bethrone چیست؟
فعل متعدی.: برکناری از تاج و تخت یا مکان قدرت یا برجسته خلع پادشاهی تلاش برای خلع قهرمان.
وقتی پادشاهی را از سلطنت خلع می کنید به چه می گویند؟
برکنار کردن یک پادشاه از تخت. "اگر پادشاه از سلطنت کناره نگیرد، باید از تخت سلطنت خلع شود" متضادها: تاج و تخت، تاج و تخت. پادشاهی را بر تخت نشاند نوع: عدم سرمایه گذاری، واگذاری.
کلمه دیگری برای خلع سلطنت چیست؟
در این صفحه می توانید 13 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و واژه های مرتبط برای dethrone را پیدا کنید، مانند: put in power، arthrone، remove، uncrown، oust، غصب غلبه کردن، انقیاد، خلع کردن، تنزل دادن و رد کردن.