: برای تماشای (کسی یا چیزی) از نزدیک به خصوص به منظور پیشگیری یا کشف جرم پلیس او/ساختمان را تحت نظر نگه داشت.
چگونه از نظارت در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله نظارتی. این دستور به تیم نظارت بود. جانی به او یک تیم نظارتی در خانه خودش اختصاص داده بود. تیم نظارت او قبلاً راه اندازی شده بود.
چگونه می توانید متوجه شوید که تحت نظر هستید؟
تأیید نظارت فیزیکی
اگر فردی را به طور مکرر در طول زمان، در محیطهای مختلف و در فاصلهای دور دیدید، فرض کنید تحت نظر هستید. برای اندازه گیری خوب، نمایش آشکار رفتار ضعیف، یا فردی که غیرطبیعی عمل می کند، نشانه دیگری است که ممکن است تحت نظر باشید.
مترادف نظارت چیست؟
در این صفحه می توانید 25 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و واژه های مرتبط را برای نظارت پیدا کنید، مانند: surveillence، vigil، espial، watch، observation، lookout، stakeout ، بی تفاوتی، بی توجهی، نظارت و تشخیص.
فعل نظارت چیست؟
فعل متعدی.: مشمول نظارت.