1 مشکل پناهندگان اکنون به ابعاد غیرقابل اندازه گیری رسیده است. 2 سهم او از اهمیت بیاندازهای برخوردار بود. 3 فیلمهای او تأثیری بیاندازه بر نسلی از آمریکاییها گذاشت. 4 جنگ باعث رنج بیاندازه شده است.
چند نمونه از غیرقابل اندازه گیری چیست؟
تعریف غیر قابل اندازه گیری چیزی است که اندازه گیری آن غیر ممکن است. غم و اندوه مادر هنگام از دست دادن فرزندش نمونه ای از چیزی است که می توان آن را غیرقابل اندازه گیری توصیف کرد.
معنای غیر قابل اندازه گیری در یک جمله چیست؟
اگر چیزی را غیرقابل اندازهگیری توصیف میکنید، تاکید میکنید که چقدر عالی است. [رسمی، تأکید] سهم او بیاندازه است. مترادف ها: غیر قابل محاسبه، وسیع، عظیم، بی پایان مترادف های بیشتر بی اندازه.
چگونه از غیرقابل اندازه گیری یا غیرقابل اندازه گیری استفاده می کنید؟
"غیر قابل اندازه گیری" به چیزی اشاره دارد که قابل اندازه گیری نیست، و این می تواند به دلایل مختلفی باشد. "Immesurable" همچنین به چیزی اشاره دارد که قابل اندازه گیری نیست، اما به یک دلیل، اندازه است. بزرگی یا بیکرانی بودن چیزی، اندازهگیری آن را غیرممکن میکند.
چه چیزی در جهان غیرقابل اندازه گیری است؟
ناتوان از اندازه گیری; بدون حد: وسعت بیاندازه جهان.