برای اینکه چیزی کمتر کامل یا کمتر خوب به نظر برسد; تا حدی خراب کردن چیزی: او برگشت و متوجه شد ماشینش یدککش شده است، که مطمئناً درخشش یک روز عالی را از بین برد. یک اتفاق ناگوار بین دو بازیکن درخشش را از پیروزی گرفت.
معنای براق کردن چیست؟
تعریفات1. برای خراب کردن چیزی، یا کم کردن لذت آن. مصدومیت دنیل درخشش را از پیروزی آنها گرفت. مترادف و کلمات مرتبط. برای داشتن یک اثر بد، یا برای کاهش یک اثر خوب.
درخشش دادن به چه معناست؟
یک نظرسنجی سریع از اینترنت نشان می دهد که "درخشش دادن به کسی" به معنای جلب توجه مثبت به آن شخص است. شما با تشویق دیگران به قدردانی از او، "درخشش" می دهید.
درخشش نور به چه معناست؟
تعریفات1. برای بررسی دقیقتر چیزی یا آن را توضیح دهید تا واضحتر شود. آیا کسی می تواند به سوال من روشن کند؟ این منطقه باید به غذا و کشاورزی شگفت انگیز خود بتابد و آن را با بقیه کشور به اشتراک بگذارد.
می توانید کمی نور بتابانید؟
برای فاش کردن اطلاعات یا جزئیات در مورد چیزی. برای روشن کردن یا کمک به مردم برای درک چیزی. ما یک بازپرس خصوصی استخدام کردهایم تا به روشن کردن معاملات مخفیانه سازمان کمک کند.