معلم به دانش آموز سرکش اخطاری کرد. اگر به بدرفتاری ادامه می داد در نهایت در بازداشت به سر می برد. او برای جلوگیری از مشروطیتاخطاری در مورد املاک گذاشت. من باید اخطار معمول خود را به توافق اضافه کنم. به عنوان یک هشدار کوچک، من اشتباهات چاپی متعددی در کتاب پیدا کردم که برخی از آنها اشتباهات مادی بودند.
آیا Cavening یک کلمه است؟
غیررسمی برای واجد شرایط بودن با اخطار یا شفاف سازی: سخنگوی این بیانیه را با یادآوری اینکه برخی حقایق هنوز ناشناخته هستند، هشدار داد. [از لاتین، حواستان باشد، سوم شخص بخواند. فاعل فعلی cavēre، مراقب بودن.] cav′e·a·tor n.
مثال هشدار چیست؟
تعریف اخطار یک هشدار است. یک مثال از اخطار یک افسر پلیس است که به کسی می گوید توقف کند وگرنه شلیک می کند.
اخطار دادن به چیزی به چه معناست؟
تعریف اخطار
1a: اخطاری که فرد را از اعمال یا اعمال خاص اخطار می کند در برابر اعمال ناعادلانه. ب: توضیحی برای جلوگیری از تفسیر نادرست.
چگونه اخطار را در یک جمله قرار می دهید؟
نمونههایی از 'احتیاط' در یک جمله هشدار
- حالا، یک یا دو اخطار ارزش دارد. …
- او هشدارها، هشدارها و شواهد را نادیده گرفته بود. …
- اما یک اخطار وجود دارد. …
- اما این هشدارها را در نظر داشته باشید. …
- اما آنها با یک هشدار بزرگ آمده اند. …
- نمایش بدون فرصتی برای من به پایان رسیدهشدار من را اضافه کنید.