شکن·شکسته، درهم شکسته، درهم شکسته. v.tr. 1. برای شکستن یا ترکیدن ناگهانی به قطعات، مانند یک ضربه شدید. مترادف ها را در زمان استراحت ببینید.
چه شکسته شده است که به آن نیز معروف است؟
اگر چیزی شما را متلاشی کند، به شدت از آن شوکه و ناراحت می شوید. این خبر بسیار ناراحت کننده است و من از شنیدن آن کاملاً متاسف شدم. مترادف: ویران شده، شوکه، حیرت زده، خرد شده بیشتر مترادف کلمه شکسته شده.
Didcate به چه معناست؟
فعل (با مفعول استفاده می شود)، دیکته، دیکته، دیکته. گفتن یا خواندن (چیزی) با صدای بلند برای دیگری که آن را رونویسی کند یا برای دستگاه ضبط کند: دیکته کردن چند نامه به منشی. تجویز یا وضع مقتدرانه یا اجباری؛ فرمان بی قید و شرط: دیکته کردن شرایط صلح به دشمن فتح شده.
منظور شما از تجزیه چیست؟
: عمل یا فرآیند تجزیه یا حالت متلاشی شدن: مانند. الف: شکستن چیزی به ذرات کوچک یا به عناصر تشکیل دهنده آن برخی از یخچال ها توسط آب های گرمتر اقیانوس ها بی ثبات شده اند.
شتر را چگونه توصیف می کنید؟
Shatter یک عصاره حشیش شکننده و شیشه مانند است که به دلیل شکستن پذیرینامگذاری شده است. ظاهری شیشهای دارد و وقتی به دو نیم میشود مانند شیشه میشکند یا میشکند. مانند سایر کنسانتره های شاهدانه، شتر در میان علاقه مندان به دابینگ مورد علاقه است.