احساس داشته باشید (که چیزی درست است) برای داشتن ایده در مورد آنچه که اتفاق افتاده است، یا باید بیفتد. داشتن این احساس که اتفاقی خواهد افتاد یا باید اتفاق بیفتد. فکر می کردم وقتی من رسیدم تو اینجا هستی. من در مورد روشی که اتفاقات رخ خواهد داد، احساسی دارم.
فقط قوز یعنی چه؟
اسم قابل شمارش. اگر در مورد چیزی حدس زده باشید، با وجود اینکه هیچ دلیلی ندارید، مطمئن هستید که درست است یا درست. [غیررسمی] من تصور می کردم که من و سوزان به خوبی با هم کار خواهیم کرد. مترادف ها: احساس، ایده، تصور، سوء ظن مترادف های بیشتر از hunch.
قوز در زبان عامیانه چیست؟
پیشآگاهی یا سوء ظن; حدس بزنید: من فکر می کنم که او برای انتخاب مجدد نامزد خواهد شد.
چگونه از قوز در جمله استفاده می کنید؟
نمونههایی از 'hunch' در یک جمله Huch
- شانه هایش خمیده است، چشمان مراقب. …
- شانه هایش خمیده است، چشمان مراقب. …
- صدايي است كه باعث قوز كردن شانه هايم و فرو رفتن قلبم مي شود. …
- او تصور می کرد که چیزی در شرف وقوع است. …
- دستبند او را مجبور کرد خمیده جلو بنشیند.
مثال قوز چیست؟
تعریف قوز کردن عبارت است از احساس یا پیشآگاهی در مورد چیزی، یا کمر قوس در هنگام نشستن یا ایستادن. نمونه ای از قوز احساس در مورد اینکه چه کسی کتاب ها را دزدیده است است. نمونه ای از قوز، شکل پشت کسی است که در حالی که صاف نمی نشیندنشسته.