"Cursory" که از فعل لاتین currere ("دویدن") آمده است، به معنای سرعت است و بر عدم توجه به جزئیات تاکید دارد.
آیا به طور گذرا یک کلمه است؟
cur·so·ry. صفت با عجله و کم توجهی به جزئیات اجرا شد: نگاهی گذرا به سرفصل ها. [لاتین متأخر cursōrius، از دویدن، از لاتین cursor, runner; مکان نما را ببینید.]
واژه مقابل چیست؟
برعکس انجام شده با عجله یا سریع . بی عجله . بی عجله . آهسته . اوقات فراغت.
مترادف گذرا چیست؟
صفت. 1'یک بازرسی گذرا' سرطانی، اهانت آمیز، گاه به گاه، سطحی، نشانه ای، بی علاقه، نیمه دل، بی توجه، بی فکر، بی خیال، مکانیکی، خودکار، معمولی. شتابزده، سریع، شتابزده، سریع، مختصر، گذرا، زودگذر، خلاصه، ناقص، بی دقت، بیپروا.
آیا فعل یا صفت ممکن است؟
ممکن (صفت) تعریف و مترادف | دیکشنری مک میلان.