نوشته ویلیام شکسپیر پورتیا، همسر بروتوس، اوضاع به هم ریخته است. … یک پیشگو (آنها در روم باستان زیاد ظاهر می شوند) به خانه بروتوس می رسد تا به Portia بگوید که سزار هنوز به کاپیتول نیامده است. فالگیر امیدوار است در راه به آنجا با او ملاقات کند، با پیشنهاد دوستی با او.
چرا پورتیا از فالگیر سؤال می کند و او به او چه می گوید؟
فالگو وارد میشود و پورتیا از او سؤال میکند. او می گوید که در راه است به سمت کاپیتول تا به سزار با نزدیک شدن بههشدار دهد، زیرا اگرچه او به طور قطع از توطئه ای علیه سزار اطلاعی ندارد، اما از وجود آن می ترسد. پورتیا سرانجام لوسیوس را می فرستد تا پس از رفتن فالگیر با بروتوس صحبت کند.
فالگیر چه می گوید که پورتیا را نگران می کند؟
یک فالگیر وارد می شود
پورتیا می پرسد که آیا خطری برای سزار وجود دارد یا خیر، و فالگیر می گوید که هیچ کدام را نمی شناسم، اما نگران ازدحام جمعیت در خیابان باریک است: هیچ چیزی که می دانم نخواهد بود. خیلی از شانسی که می ترسم.
فالگیر به سیزر چه می گوید؟
در پرده سوم، صحنه اول، به نظر می رسد جمله معروف شکسپیر نشان می دهد که سزار در حال درخواست دردسر است. سزار به فالگیر می گوید: «آییدهای مارس آمدند.» فالگیر پاسخ می دهد، "آره، سزار، اما نرفتم."
چرا فالگیر قیصر را صدا می کند؟
یک پیشگو در صحنه 2 به سزار چه می گوید؟ … او می خواهد بروتوس فکر کند سزار اینطور نیستهمانطور که می گویند او خوب است. سزار به آنتونی گفت که او عمیقاً به کاسیوس بی اعتماد است.