مترادف برای skippered
- صلیب.
- کروز.
- دسته.
- مانور.
- عملکرد.
- بادبان.
- هدایت.
- سفر.
مترادف آشنا چیست؟
آشنا، مشاور، در خانه، بهروز، بهروز. آگاه، آگاه، آگاه، آگاه، آگاه، آگاه، بیگانه نیست. au fait، au courant. غیررسمی به خوبی، در مورد، وصل به، ژنده شده در، دانشمند در، عاقلانه به، هیپ به.
مترادف اکسپدیشن چیست؟
اکتشاف، سافاری، پیادهگردی، پیادهروی، نظرسنجی. دگرگونی باستانی 2 سفر اکسپدیشن خرید، گردش، گردش، سفر، گردش، دویدن. آشغال غیررسمی، هاپ.
مترادف دردسر چیست؟
کلمات مربوط به دردسر
نزاع، هیاهو، ناراحتی، هیاهو، مشاجره، دشواری، مشاجره، آزار دادن، آزار دادن، چرخش، هیاهو، کشمکش، آشفتگی، ناراحتی، مزاحمت، درگیری، اختلاف، بحث، تلاش، محاکمه.
آیا رضایت یک کلمه است؟
میل یا تمایل به خشنود کردن; الزام آور موافق یا مهربان؛ سازگار: شاکی ترین کودکی که تا به حال دیده ام.