1. ماندن مداوم یا برای مدت طولانی تر از حد انتظار. من فقط می خواستم بعد از پایان سمینار به خانه بروم، اما تعدادی از شرکت کنندگان هنوز در لابی معطل مانده بودند. علیرغم اطمینانهای او، من هنوز نگرانیهای زیادی در سر داشتم.
معطل کردن به چه معناست؟
ماندن یا ماندن در مکانی بیش از حد معمول یا مورد انتظار، گویی از عدم تمایل به ترک: مدتی بعد از مهمانی درنگ کردیم. زنده ماندن؛ ادامه یابد یا ادامه یابد، اگرچه به تدریج می میرد، متوقف می شود، ناپدید می شود، و غیره: او چند ماه پس از حمله قلبی ماند.
چگونه از linger در جمله استفاده می کنید؟
نمونه هایی از درنگ در یک جمله
او در رختخواب ماند و صبحانه را از دست داد. آنها بعد از شام صرف قهوه کردند. گرما مدتها پس از غروب خورشید ادامه داشت. بوی عطرش ماندگار شد.
معنای درنگ کردن در جمله چیست؟
تعریف Linger. ماندن در موقعیت یا مکان. نمونه هایی از Linger در یک جمله. 1. بعضی از دانش آموزان بعد از مدرسه همیشه در اطراف ساختمان دراز می کشند تا با دوستان خود صحبت کنند.
مترادف برای ماندگاری چیست؟
liger
- انتظار، ماندن، ماندن، ماندن، صبر کردن.
- پرسه زدن، ولگردی، ولنگاری، وقت گذاشتن، عقب افتادن، رگبار، پریشان، سفالگر در اطراف، سفالگر در اطراف، سفالگر دور، مکث.
- به تعویق انداختن، توقف، تاخیر.
- دالی-دالی غیررسمی، بچسبید، بچرخید، آویزان کنید،صبر کن، صبر کن.
- تاریخی ادبی باستانی.