راندن به عقب یا دفع (یک نیروی مهاجم)؛ دفع کردن رد کردن رد کردن با سردی یا بی ادبی او را دفع کرد. برای ایجاد احساس بیزاری یا بیزاری. اسم. عمل یا نمونه ای از عقب راندن یا دور کردن. رد.
دافعه شدن به چه معناست؟
1: راندن یا شکست دادن: دفع ارتش دشمن خود را دفع کرد. 2: طرد کردن به روشی گستاخانه یا غیر دوستانه: غرغر کردن او تلاش برای کمک به او را دفع کرد. 3: ایجاد بیزاری یا انزجار در نان کپک زده مرا دفع کرد.
آیا دافعه یک احساس است؟
1. (نظامی) برای عقب راندن یا دور کردن (یک نیروی مهاجم)؛ دفع کردن رد کردن 2. با سردی یا بی ادبی رد کردن: پیشروی های او را دفع کرد. 3. ایجاد یک احساس بیزاری یا بیزاری.
دفع است یا دفع؟
در بیشتر معانی آنها اینها مترادف هستند، اما اگر از کسی منزجر شوید، دفع می شوید، دفع نمی شوید. این سردرگمی با این واقعیت تشدید می شود که «دفع کننده» و «دافع کننده» به یک معنا هستند.
مترادف repulsed چیست؟
مترادف های دفع شده
بیزاری شدید از چیزی. 0. 0. ناراحتی . را نالایق یا زیر شأن خود بدانیم. رد کردن یا رد کردن با تحقیر یا تمسخر.