: برای اینکه زمان بیشتری برای انجام یا تکمیل کاری نداشته باشیم زمان تمام شد و پروژه را تمام نکردیم.
چگونه می گویید زمان تمام شده است؟
مترادف برای تمام شدن زمان
- ناامید.
- فرار.
- بیهوده.
- غمگین.
- بیهوده.
- downcast.
- ناامید.
- رفت.
کلمه دیگری برای Out of Time چیست؟
نابهنگام چیزی است که از نظر زمانی یا زمانی نامناسب است.
تموم شده یا تموم شده؟
می توانید بگویید "غذا تمام شده است" یا "غذای من تمام شده است" از ran استفاده کنید. I've به معنای I have بنابراین برای کلماتی مانند have/has/had شما باید فعل را با یک حالت ماضی دنبال کنید. شکل ماضی اجرا اجرا شده است.
آیا تمام شده یک اصطلاح است؟
1. برای ترک (جایی) خیلی سریع تایا انگار با دویدن. بعد از اینکه او به او گفت که رابطه آنها تمام شده است، اشک سرازیر شد.