1: چیزی که باعث می شود کسی تصمیم خاصی بگیرد عامل تعیین کننده هزینه بود. عدم تجربه او عامل تعیین کننده در تصمیم من برای عدم استخدام او بود. 2: چیزی که باعث میشود چیزی به روشی خاص پایان یابد، اجرای خانگی او عامل تعیینکننده در بازی بود.
منظور شما از تصمیم گیری چیست؟
صفت. که یک سوال یا اختلاف را حل می کند یا به تصمیم نهایی منجر می شود. تعیین; قاطع: رأی تعیین کننده؛ آب و هوا عامل تعیین کننده ای است که پیک نیک داشته باشیم یا نه.
کلمه بهتری برای تصمیم گیری چیست؟
برخی از مترادف های رایج تصمیم عبارتند از تعیین، حل، قانون و حل و فصل. در حالی که همه این کلمات به معنای "رسیدن یا به نتیجه رسیدن" است، تصمیم به معنای بررسی قبلی موضوعی است که باعث شک، تزلزل، بحث یا مناقشه می شود.
چه نوع فعل تصمیم گیرنده است؟
[گذرا، غیرقابل انتقال] (قانون) برای تصمیم گیری رسمی یا قانونی در مورد چیزی پرونده توسط هیئت منصفه تصمیم گیری می شود. تصمیم برای/به نفع کسی به نفع کسی تصمیم بگیرد دادگاه تجدیدنظر به نفع آنها تصمیم گرفت. علیه کسی تصمیم بگیرید همیشه ممکن است قاضی علیه شما تصمیم بگیرد.
چگونه تصمیم گرفتید بنویسید؟
فعل ماضی ساده و ماضی تصمیم. مشخص؛ مصمم بی تردید؛ تعیین شد.
نمونههای جمله تصمیمگرفته
- تصمیم گرفتم بخرمآن.
- تصمیم گرفتیم بریم فیلم ببینیم.
- تصمیم گرفتم خودم ببینم.
- پرنسس تصمیم گرفت پانزدهم را ترک کند.
- بعد از مرگ او تصمیم گرفت اینجا بماند.