نمایش
- دستگیری،
- جسورانه،
- پررنگ،
- درخشان،
- جذاب،
- فرماندهی،
- مشاهده،
- دراماتیک،
مترادف کلمه نمایشی چیست؟
صفت نشان دادن. مترادف: دیدنی، مجلل، خودنمایی، پر زرق و برق، زرق و برق، پر زرق و برق، جذاب، زرق و برق دار، زرق و برق دار، چشمگیر، همجنس گرا، آشکار، زینتی. متضادها: نامحسوس، متواضع، بی ادعا، ساکت، رام.
چه کلمه ای به معنای بسیار خودنمایی است؟
خودنمایی، مظاهر، میانگین متظاهر به نمایش بیش از حد بیرونی.
به یک آدم زرق و برق دار چه می گویید؟
برخی از مترادف های متداول پر زرق و برق عبارتند از ، زرق و برق، جذاب، و ژولیده.
مترادف پر زرق و برق چیست؟
خودنمایی، خودنمایی، جسور، پر زرق و برق، آشکار، مزاحم، زیادهروی، گرانقیمت، پرمدعا. مبتذل، بی مزه، بد مزه، بی مزه، بی مزه، بی پروا، هولناک، زشت، پر سر و صدا، زرنگ، خام، بی مزه.